مدح و شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
چو دید نقش زمین همسر جوانش را ز دست داد همه طاقـت و تـوانش را به پیـش دیدۀ او چون زدند زهـرا را هزار مرتـبه دشـمن گرفت جانش را هزار حـیف که یارش نداشت یارایی ز دیده پـاک کـند اشک دیـدگـانش را نه با علی نه حسن نه حسین نه زینب نگفت درد و غـم و غـصۀ نهانش را به حـیـرتم که اگر در مـدیـنه رو آرم کجا نـشان بـدهـم قـبـر بینـشانش را چگونه پیر نگردد علی به فصل شباب کزاو گرفت عـدو هـمسر جـوانش را که دیده بین قـفس طایر شکـستهپـری که ظـالـمانـه بـسـوزند آشـیـانـش را؟ به جز به باغ امـید عـلی و زهـرایش که دیده غـنچـه نـشکـفـتۀ خـزانش را حسین مادر مظلومه را دهد از دست اگـر بـلال بـه پـایــان بـرد اذانـش را چه قـرنها که ستم بر علی شده میثم که ریخـتـند بسی خـون شیعـیانش را |